محل تبلیغات شما

 

از شصتم عکس گرفتم و معلوم شد که یه جابجایی ناقص داره. همونجا این سوال برام مطرح شد که جابجایی ناقص ینی چی؟ یه جورایی بهم بر خورده بود. بعد رفتم مطب دکتر عادل نیا که نبود. ینی در آکاردئونیه ی مطب یه جوری شیش قفله شده بود، مونده بودم پس این نوبت دو و نیم من چیه این وسط؟ از پذیرش درمانگاه که پرسیدم زن کنار دستی اش گفت ساعت کاری رو چسیوندن رو درشون. حتماً تو دلش گفته یارو کسخله که وایساده جلوی ما میخنده. بعد هم بیست دقیقه زل زدم به ساعت کاری که چسبونده بودن رو درشون. بعد برگشتم خونه بابایینا و ناهار خوردم.

دیشب کارن بهم یه نقاشی واقعی از یه زرافه زرد ای قهوه ای بهم داد که خیلی ازش خوشم اومد. خیلی. میخواستم بیارمش مغازه و یه یادداشت براش بنویسم. یاد نمایشنامه وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم ریموند کارور افتادم. بعد یاد کلیسای جامع افتادم. بعد یاد همسایه ها. فکر کردم که بیخودی تب کارور یهو اینهمه آدم رو در بر نگرفت. یه آدمی اومد و یه حرفایی زد که همه قبول کردیم یه دردیمون هست! یه مرضی داریم. یه جاهایی پامون میلنگه. خیلی جاها شاید، ولی اونجاهایی توش عشق هست بیشتر.

عکس دستم رو به هر خری نشون میدم میفهمه انگشت شصتم جابجا شده. ولی دکتر تقوی نفهمید. نمیدونم چرا! شاید چون اون خر نبود.!

پرسه در برج میلاد

وقتی از عشق حرف میزنیم

مستر پیچ اند میسیز لمون

یه ,رو ,یاد ,عشق ,خیلی ,میزنیم ,حرف میزنیم ,وقتی از ,رو درشون ,از عشق ,عشق حرف

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها